گروه مشاوران کسب و کار کارفرمانیوز
کارفرمانیوز
شعرهاي شاپور احمدي
**انجمن مجله اتاقک**
مجتبی علیمی- تـــرانه
چرند و پرند
کافه ترانه
زنانه نويسي
کتاب کتیبه
ارسال ایمیل به مجله
علی قزل سوفلو
عضویت انجمن
شعرخانه
دانلود موزیک
فرح منصوری - ترانه سُرا
احمد شاملو
زندگینامه ها
ثبت دامنه
صفحات دیگر مجله
تبادل
لینک هوشمند
سایتهای دارای موضوع مرتبط با مجله برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
مجله الکترونیکی اتاقک
و آدرس
otaghack-site.tk
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
دودی، چیزی، سیلابی نیست تا خرسنگها را از جا بر کََنَد.
و بیکار تا به حال سر صبح چند بار بیرون زدهام و دستخالی بازگشتهام
بدون آنکه گردبادی کاکل گچیام را بر آشوبد.
و ناخنی نیست تا پیکرک مرمرین را بتراشد
و چشمهایش را البته ببندم
و ناخنها چند بار بشکنند
و لکههای خونی آرام از خراشها بتراوند.
***
چیزی میبینی که ما هرگز با دیدگان خشک ندیدهایم.
چند نسل از آن گفتهایم
اما خنک نشدهایم و تا صبح همچنان تاول زدهایم.
موها را از پوست بیرون میکشیم.
رندانه و تیز ایستادهای دنیا را مینگری.
اگر یک لحظه، یک لحظه (هان یافتم) شغال گَری شویم
و در گوشهای کز کنیم
باران در گرمای کاخ گِلی در خواهد گرفت
و در طنین سنگهای فیروزهای
با زَهره به گوشت تازهی خود خواهی اندیشید.
ما چند نسل است به خود نیندیشیدهایم.
***
گردوخاک ماه همچنان سر و رویم را سپید میکند.
دلواپس از نو به خاک باز میگردم
و در چشمهاي پیکرک خیره میشوم:
هنوز نرسیده است
پُر از سنگریزههای خیس.
دو بوزینه و شغال در فرودستمان میجنبند
و کاسهی سر ماه را بدون چشم در دستشان میشناسم.
ای قربونت ننه، تو میگی چی کار کنیم؟
***
در چشمهساری تلخ و ولرم
شبانه مارهای گیج
بیهراس میپیچند.
زیر چشمهایشان
در این فرصت
ناگهان پس میافتی.
یکیدو بار همدیگر را میگزند.
و بینیات درمانده به یک سو میافتد
و در آبریزگاه کثیف (خودم دیدم) خاموشی تپیدی.
***
دو انار جگری با نوکهای خشک و چوبی
روزانه میشکنند لای سرانگشتان چرکیات
و بیهوش یکییکی بویشان را میبلعی.
زخمی و گشنه دو شیر نر
در صخرهای عتیق و سرگیجهآور
ننه چی میخوان؟
دو زنیم برهنه. بر سکوی آجری میبالیم.
نمیشود کنار کوتولهها بنشینم عود بنوازم.
دو زنیم رامشگر. سخن نمیگوییم ننه
و نمیخوابیم ننه
و گردوخاک ماه را با هم میپزیم.
***
پاها ناجور بلند و لاجورد میشوند.
سیماچههای مینا تکتک
به دستهای نرم و بیآزار میاندیشند
و آسوده خواهند شد
بدون دندانهای کرمو
و لگدهای ترسناک
و سردردهای کور کننده.
من خود تازگیها دیدهام که پس از عمری
بیگناه و خشم از خاک میروند.
سرشار از نور و آبی که انباشته بودند.
آیا تو هم بازوانی فربه خواهی داشت
و بر یک پهلو شبانه همدمی زمزمهگر را
رکوراست خواهی ستود؟
دیر به فکر افتادم.
با همان نهیب اول یکسر خشکم زد
وگرنه اکنون با موهای روشن
صد سال به این سالها میافزودم
و لهلهزنان میگریستم
جری نمیشدم
و بقیهاش .....
چه سایهی پُری
با نوکی برجسته.
ناخنکی میزنم.
دستپاچه انتری عودش را نواخت.
گرچه بدنم هنوز گرم است و بادش میپیچد
(چه روزی است امروز)
چند تکه استخوانم
دوسه نیمهلگد
به هوا می پرانَند.
تنهام نهیب میزند
و سنگین بر پهلوی دیگر
غلت میزنم.
***
سپیدهدم هنوز خون نشد.
بیگمان ماه او را زده است.
در شبنم و عرق سبز
گونههای سبزش در ماندهاند.
نکند کسی سرزده بیاید تو
و عود را پاره ببیند ننه.
***
توی سایه
سر صبح
شکاف دماغم
روشن است.
دوباره نهیبی
شقیقهام را میپیچانَد.
چه ننگی
چه پیشامد ناروایی.
خاکستر هوا
اندکی از مرمر پیکرک را میبَرَد.
و پس از چند زمستان
سیمایش (از خراشها)
ولرم و چرکی
فرو میریزد.
در موزهی عراق در بغداد نقشبرجستهی عجیبی روی لوح مدوری از جنس گل به چشم میخورد. در سطح مدور *
لوح دو زن برهنه که احتمالاً رامشگرند روی خطی ایستادهاند. بدن آنها همان نسبتهای مبالغهآمیز دورهی کنعان را نشان میدهد. بين دو زن دو کوتوله در حال نواختن عود هستند. در سمت راست، چپ و بالای عودنوازان، تصاویر میمونهای چمپاتمه زده یا ایستاده دیده میشود. (به نقل از هنر بینالنهری
نظرات شما عزیزان:
نويسنده : ADMIN |
تاريخ : برچسب:بشقاب پختهی بابِلی,شاپور احمدی, |
نوع مطلب :
<-CategoryName-> |